این مطالب واقعی و ثبت شده هستند... مشاهدات بشقاب پرنده |
|||
جمعه 24 شهريور 1391برچسب:, :: 12:44 :: نويسنده : سینا موسوی
نقد فیلم battle ship
نیل گنزلینگر (نیویورک تایمز) (امتیاز 2 از 4) -------------- نقد فیلم
«کشتی جنگی/Battleship» فیلمی پرهزینه و پر زرق و برق است که گونه های مختلفی از جدیدترین تکنیک های جلوه های ویژه به شکلی نابهنجار و ناهماهنگ در آن به کار رفته است. داستان این فیلم (به نوعی) از یک بازی به همین نام گرفته شده که زمانی سرگرمی نوجوان ها بود و با مداد و کاغذ شطرنجی انجام می شد. شکی نیست که سازندگان «کشتی جنگی» پیش از شروع کار، فیلم های قدیمی زیادی را به دقت بررسی کرده اند. دلیل اینکه پس از دیدن فیلم به چنین نتیجه ای می رسیم این است که به نظر می رسد در ساخت فیلم عناصر خیلی زیادی را از همان فیلم ها وام گرفته اند.
کدام یک از این مسائل به بازی Battleship مرتبط است؟ بازی را که به خاطر دارید. رقابت غرق شدن یا غرق کردن کشتی هایی که روی یک خط قرار داشتند و ابتدا روی کاغذ بازی می شد و بعداً به شکل یک بازی فکری مقوایی درآمد و بعد از آن هم بازی ویدئویی آن ساخته شد. فیلم در بیشتر طول زمان خود هیچ شباهتی به بازی یاد شده ندارد، اما به تدریج یک روش نسبتاً خلاقانه برای نبرد در مقابل موجودات فضایی کشف می شود که حداقل کمی به آن بازی قدیمی و هوشمندانه و قانون "کشتی من را غرق کن" شباهت دارد. در فیلمی که ذوق و سلیقه ی چندانی در ساخت آن به کار نرفته و در عین حال میلیون ها دلار فروش خواهد کرد، همین ارجاع کوچک هم خالی از لطف نیست. مترجم: الهام بای اختصاصی نقد فارسی
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه ها، وبلاگ ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات "منبع: سایت نقد فارسی" ممنوع است و شامل پیگیرد قضایی می شود.
نقد فیلم نبرد لس آنجلس
اين بار دوباره فرازميني ها به لس آنجلس حمله مي کنند و اين مارينزهاي آمريکايي هستند که براي نجات بشريت و جان به کف گرفت و مي کشند و مي ميرند و حماسه مي آفرينند.
گروه فرهنگي مشرق- 11 آگوست 2011 تعدادي سنگ آسماني در نزديکي سواحل لس آنجلس و شهرهاي مختلف ديگري در جهان از جمله؛ توکيو، ريو دو ژانيرو، نيويورک، هنگ کنگ، لندن، پاريس، بارسلونا، هامبورگ و سيدني با زمين برخورد مي کنند.دانشمندان ناسا برخورد اين سنگ هاي آسماني را رصد مي کنند. اما ناگهان اتفاق ديگري رخ مي دهد. از ميان اين سنگ ها موجوداتي مسلح به سمت مردمي که در ساحل لس آنجلس حضور دارند شليک مي کند. واحدهاي مارينز ارتش آمريکا بلافاصله از پايگاه پندلتون براي مقابله با اين تهديد به منطقه اعزام مي شوند و داستان حول يکي از يگانهاي مارينز که براي تخليه منطقه سانتامونيکاي لس آنجلس از غير نظاميان که قرار است به زودي بمباران شود،شکل مي گيرد. در ميان اعضاي اين واحد سرجوخه کهنه کاري با نام "مايکل ناتز" حضور دارد. او بيست سال در ارتش خدمت کرده است؛ اما در آخرين ماموريت اش در عراق تمام واحد خود را از دست داده و پس از آن وقتي به کشورش بر مي گردد، و تقريبا همزمان با روي دادن اين بحران از خدمت در ارتش استعفا مي دهد. با اين حال ناتز به دليل شرايط اضطراري دوباره به خدمت گرفته مي شود.
در سال هاي پاياني دهه 90 و آغاز قرن بيست و يکم، چهره جهان تغيير کرده بود و لا اقل براي چند سال سياست جهاني، دنياي تک قطبي را تجربه مي کرد. اين بار ساکنان بخش غربي کره خاکي و آنهايي که در همان سپهر تنفس مي کردند پس از يازدهم سپتامبر هيولاي ديگري براي ترسيدن پيدا کرده اند. ليست آثاري که استوديوهاي هاليوود با موضوع حمله تروريست هاي مسلمان به مردم آمريکا ساخته اند آنقدر بلند و مطول است که جمع آوري آن و توضيحي کوتاه درباره هر فيلم، مي تواند تبديل به يک اثر پژوهشي با موضوع "هاليوود و مسلمانان در قرن بيست و يکم" شود. اين در حالي است که سريال هاي بلند تلويزيون هاي آمريکايي را به کناري گذاشته و به آنها نپردازيم.
نقدی از سایت مشرق نیوز نقد فیلم ماجراجویان نقد از سایت http://www.moviemag.ir
کمپانی مارول و داستان قهرمان های رنگارنگش سالهاست که میهمان خانه های مردم هست بطوریکه تقریباً امکان ندارد کسی را در جهان بیابید که نامی از قهرمان های اما در دهه ی نخست قرن بیست و یکم بود که شاهد ورود پر قدرت قهرمانان کتابهای کمیک مصور بر پرده سینماها بودیم. مرد عنکبوتی، سوپرمن و بتمن از جمله شخصیت هایی بودند که ورودشان بر پرده سینماها موفقیت آمیز بود و تهیه کنندگان هم با سود فراوانی که از فروش این فیلمها بدست آورده بودند، با مارول به مذاکره پرداختند تا بتوانند امتیاز شخصیت های دیگر این کمپانی را برای تبدیل به نسخه سینمایی خریداری کنند. اما بین یکی از مهمترین شخصیت هایی که گمانه زنی ها درباره محبوبیت آن هر روز بیشتر می شد، تونی استارک یا همان مرد آهنی بود. این شخصیت از آن جهت که نسبت به اَبَر قهرمانان دیگر ، اندکی ناشناخته تر بود ( مخصوصاً برای مردم دیگر نقاط جهان)، مارول مردد بود تا امتیاز ساخت فیلم از روی این شخصیت را صادر کند اما در نهایت با مذاکرات فراوانی که انجام شد بالاخره مارول کوتاه آمد و فیلم « مرد آهنی/ Iron Man » ساخته و روانه سینماها شد و استقبال بسیار خوبی هم از آن بعمل آمد. این استقبال خوب سبب شد تا تهیه کنندگان به این فکر بیفتند که گروه " انتقام جویان " که شامل تعدادی از قهرمانان می شود را با هم در یک فیلم گرد هم آورند. اما این پیشنهاد با مخالفت مارول مواجه شد چراکه آنها معتقد بودند به جز مرد آهنی و هالک ، دیگر قهرمان ها هنوز برای مخاطبان سینما به درستی معرفی نشده و بهتر هست که ابتدا برای هرکدام از آنها فیلمی جداگانه ساخته شود و بعد از آشنا شدن تماشاگران با آنها و همچنین بازخورد فیلمهایشان، این گروه را در یک فیلم دور یکدیگر جمع کرد و همینطور هم شد. در سالهای گذشته و به فاصله کوتاهی از یکدیگر ، شخصیت هایی نظیر کاپیتان آمریکاو ثور به سرعت وارد سینماها شده و صاحب فیلمی اختصاصی برای خود شدند؛ در این بین قهرمانان کوچکتری نظیر " بیوه سیاه پوش " هم در قسمت دوم « مرد آهنی » به اختصار معرفی شد تا ذهنیت تماشاگر برای تماشای فیلم « انتقام جویان/ The Avengers » کاملاً آماده شود.حالا بعد از گذشت 7 سال از اولین صحبت ها درباره ساخته شدن این فیلم، « انتقام جویان » به نمایش عمومی درآمده و انتظار می رود تا بتواند به فروش بسیار چشمگیری در گیشه سینماها دست پیدا کند. احتمالاً بسیاری از شماها با شخصیت های معروفی که در این فیلم با آنها سر و کار خواهید داشت آشنا هستید اما برای کسانی که با این قهرمان ها آشنایی ندارند : تونی استارک- مرد آهنی : استیو راجرز – کاپیتان آمریکا : این شخصیت را می توان قدیمی ترین قهرمان داستانهای مصور معرفی کرد. کاپیتان آمریکا همانطور که از ظاهرش پیداست، یکی آمریکایی به تمام معناست و مردم آمریکا هم عاشقانه او را دوست دارند.یکی از نکات جالب اما عجیب درباره این شخصیت این است که بخش زیادی از درآمد حاصل از فروش کتابهای مصوری که براساس شخصیت او به نگارش درآمده، در زمان جنگ جهانی دوم صرف عملیات های نظامی آمریکا شد! کاپیتان آمریکا هم به مانند تونی استارک قدرت ذاتی خارق العاده ای ندارد اما بر روی او آزمایشاتی انجام شده که نتیجه اش افزایش میزان کارایی بدن او بوده. وی به هنرهای رزمی تسلط دارد و با استراتژی های جنگی هم آشنایی کامل دارد؛ این را هم اضافه کنم که یک سپر آمریکایی ( باید ببینید تا متوجه شوید! ) هم دارد که همه کاری برایش انجام می دهد! این شخصیت همانطور که گفتم یه یک وطن پرست کامل است و در برهه های مختلف تاریخ آمریکا در کنار مردم این کشور بود. نکته جالب درباره او این است که در یکی از کتابها مدتی با یک همجنس خواه دوست بوده! بروس بنر – هالک : این شخصیت در هیچ زمان به محبوبی دیگر قهرمان ها نبوده و دلیلش هم ظاهر نه چندان مهربانش است! هالک تا مدتها به دلیل عدم محبوبیت، صاحب عنوان اختصاصی نمی شد تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتند او را هم صاحب داستانی اختصاصی کنند اما این هم چندان کمک نکرد تا این غول سبز به محبوبیت بالایی دست پیدا کند. نحوه شکل گیری هالک به این صورت هست که بروس بنر دانشمند ، در حال آزمایش بر روی اشعه گاما به صورت اتفاقی خودش در معرض این اشعه قرار می گیرد و پس از مدتی متوجه می شود که اگر عصبی یا هیجان زده شود تبدیل به غولی سبز رنگ و گردن کلف می شود که می تواند همه چیز را به هم بریزد. در سالهای اخیر تلاشهای بسیاری صورت گرفت تا به هالک رنگ و رویی جذاب تر ببخشند اما کماکان این شخصیت در مقایسه با دیگر قهرمانان از محبوبیت ثور : ثور اولین بار در سال 1962 در کمیک بوک ها مشاهده شد اما اولین بار در سال 1966 صاحب یک عنوان اختصاصی شد. خلاصه معرفی شخصیت او به این شکل است که : وی به خاطر دلاوری خارج از قوانین، از جانب پدرش اودین روانه کره زمین می شود تا در اینجا کمی آب خنک بخورد اما در همین زمین برای خودش دوستان و همراهانی پیدا می کند. این شخصیت یک کمربند عجیب دارد که هر وقت تصمیم بگیرد آن را ببندد، قدرتش چند برابر می شود! او همچنین یک پُتک سنگین دارد که بر سر هر نگون بختی فرود بیاید، بالافاصله او را از پای در می آورد. این پتک همچنین قابلیت تغییر وضعیت آب و هوایی را هم دارد و در کل خیلی بدرد بخور هست. ناتاشا رومانوف – بیوه سیاه پوش : این یکی شخصیت را احتمالاً کمتر کسی نامی ازش شنیده است ولی جالب است بدانید که یکی از قدیمی ترین شخصیت ها از بدو پیدایش داستانهای کمیک می باشد! بیوه سیاه پوش البته بیوگرافی درست و حسابی ندارد و هر آنچه که در این سالها از شخصیت او به دستمان آمد به این صورت است که او جاسوس سابق شوروی است که بنا به دلائلی دیگر در آنجا کار نمی کند و عضو گروه " انتقام جویان " شده است. از قدرت های این خانم می توان به تسلطش به ورزشهای رزمی شرقی اشاره کنم که خیلی به کارش می آید. فکر می کنم این شخصیت با این فیلم بیشتر به مخاطب معرفی خواهد شد و احتمالاً در آینده هم صاحب فیلمی اختصاصی شود. کلینت بارتون –هاوکی : این شخصیت هم در سینما تازه وارد است و به احتمال فراوان سازندگان در حال محک زدن محبوبیت او بعد از اکران فیلم هستند. از ویژگی های هاوکی می توان به کمانش اشاره کرد که با استفاده از آن می تواند هر نقطه ای را هدف قرار دهد. در وصف شخصیت او باید بگویم که به شدت خودپسند هست و با هیچکس هم کاری ندارد و کار خودش را انجام می دهد! حال همگی این شخصیت ها در فیلم « انتقام جویان » گرد هم جمع شده اند تا داستانی دیگر از نجات دنیا را برای مخاطبشان معرفی کنند؛ اینبار داستان از این قرار است : سازمان عملیات مخفی ایالات متحده ( در اینجا با نام اختصار S.H.I.E.L.D ) به تازگی منبع قدرتی بسیار عظیم به نام " تسراکت " را کشف کرده است که می تواند نسل بشر را برای همیشه ریشه کن کند! این قدرت پیش از این توسط نیروهای ویژه نازی ( با نام اختصار H.Y.D.R.A ) تحت آزمایش قرار گرفت اما با اینحال نیروهای نازی نتوانستند از آن استفاده بعمل آوردند. حالا این نیرو به دست لوکی ( تام هیدلستون ) که برادر ثور می باشد افتاده و او قصد دارد تا با استفاده از این نیرو کره زمین را از بین ببرد. در این وضعیت خطرناک، رئیس سازمان S.H.I.E.L.D به نام نیک فوری ( ساموئل ال جکسون ) در می یابد که با تدابیر معمول نمی توان از این خطر جان سالم بدر برد از این رو تصمیم می گیرد تمام قهرمانان جهان را دور یکدیگر جمع کند و برای خنثی سازی این تهدید بزرگ از آنها کمک بخواهد. او برای اینکار سراغ استیو راجرز ( کریس اوانز ) تونی استارک ( رابرت دونی جونیور ) بروس بنر ( مارک رافالو ) ثور ( کریس همسورث ) ناتاشا رومانوف ( اسکارلت یوهانسون ) و کلینت بارتون ( جرمی رینر ) می رود و از آنها درخواست می کند تا در این عملیات سخت دولت را همراهی کنند. این قهرمانان جان بر کف هم پیشنهاد فوری را می پذیرند اما... اصلی ترین نگرانی منتظران این فیلم همواره این موضوع بوده که آیا « انتقام جویان » خواهد توانست عدالت را در حق همه قهرمان ها بکار ببرد یا خیر. برای درک این موضوع کافی است تا نگاهی به گذشته هرکدام از قهرمانان این فیلم در عالم سینما بیندازیم : کاپیتان آمریکا ( یک فیلم ) مرد آهنی ( دو فیلم ) هالک ( دو فیلم ) ثور ( یک فیلم ). همانطور که می بیند تمام شخصیت های داستان ( به غیر بیوه سیاه پوش و هاوکی که احتمالاً آنها هم در آینده صاحب عناوین اختصاصی خواهند شد ) هر کدام به تنهایی در مدت زمان نزدیک به دو ساعت در راس فیلم قرار داشته اند و حالا جاس ویدون ( کارگردان ) می بایست تمامی این شخصیت ها را در مدت زمان دو ساعت و نیم در کنار یکدیگر قرار دهد؛ آن هم بطوریکه هیچکدام از طرفداران این شخصیت ها گلایه ای نداشته باشند که در حق این شخصیت ظلم شده و دیگری مدت زمان بیشتری را به خود اختصاص داده است! اما خوشبختانه ویدون با وسواسی مثال زدنی موفق شده تا شیمی بی نظیری بین اَبَر قهرمانان مغرور ایجاد کند بطوریکه هرگز احساس نخواهید کرد در حق کسی اجحاف شده است. در « انتقام جویان » تونی استارک با توجه به بامزه بودن اش به عنوان شخصیت محوری استفاده شده و بیشتر مدت زمان فیلم هم علی رغم اینکه می بایستی حول محور ثور و برادرش لوکی باشد ( با توجه به داستان فیلم که درباره نبرد این دو است ) اما استارک در کانون توجهات قرار دارد. دیالوگ های جالب و بامزه ای که میان او و کاپیتان آمریکا درباره نحوه زندگی مطرح می شود را حتماً باید بشنوید تا عاشقش شوید! البته اگر حوصله شنیدنش را دارید این را هم باید اضافه کنم که تقابل تمامی شخصیت ها در این فیلم براساس نماد شکل گرفته و در اینجا مرد آهنی نماد برتری تکنولوژی و کاپیتان آمریکا هم نماد وطن پرستی می باشد و با این وضعیت خودتان حساب کنید که هدف از صحبت های میان این دو چیست! بگذریم...دیگر شخصیت جذاب فیلم که رفتارش در جریان فیلم اتفاقات جالبی را رقم می زند، در مجموع 45 دقیقه ابتدایی فیلم « انتقام جویان » صرف معرفی شخصیت ها و تعامل و حتی مقابله آنها با یکدیگر ( به خاطر لو رفتن داستان فیلم از ذکر دلیل آن خودداری می کنم ) می شود. این مدت زمان با اینکه شاید به مذاق خیلی ها خوش نیاید اما مطمئناً جذابیت های خاص خود را دارد؛ برای من یکی از بهترین این صحنه ها زمانی بود که تونی استارک سر به سر هالک ( با آن پرستیژ خشن و همیشه ترسناکش! ) می گذارد و به او می گوید : «من یکی از طرفداران پر و پا قرص تو در زمانی که کنترلتو از دست می دی و تبدیل به یک غول سبز خشن می شی هستم! ». اما بعد از اینکه همگی شخصیت ها به خوبی معرفی شدند، نوبت به مقابله با دشمن می رسد و به عبارت ساده تر، اکشن از راه می رسد که « انتقام جویان » در این مورد هم عالی عمل کرده است. صحنه های مبارزه بین اعضای گروه در یک سوم آغازین فیلم به بهترین نحو احسن به تصویر کشیده شده و تمامی شخصیت ها به خوبی از قدرت های خود پرده برداری کرده و از یکدیگر زهر چشم می گیرند! اما اوج کار گروه جلوه های ویژه فیلم سکانس پرواز سفینه های خرچنگ مانند بر فراز نیویورک است که با استفاده از جدیدترین تکنولوژی های جلوه های ویژه سینمایی ساخته شده است. در یکی از بهترین این سکانس ها ما با سفینه ای خرچنگ مانند روبرو می شویم که به شدت بزرگ و هیجان انگیز است! ( حتی بزرگتر از هیولاهای فیلم «نرد تایتان ها / Clash of Titans » ! ) کیفیت بالای به کار رفته در طراحی این هیولای بی شاخ و دم که دندان های بسیار بزرگی هم دارد، تماشایی و حیرت انگیز است. در مجموع باید بگویم که سکانس های اکشن فیلم « انتقام جویان » کم نقص است و تمامی شخصیت های معروف هم در آن به یک اندازه سهم داشته اند. نکته جالب درباره اکشن فیلم این هست که شخصیت هالک در بعضی موارد حتی از شخص لوکی هم برای گروه " انتقام جویان " خطرناک تر می شود و یکی باید جلوی او را بگیرد! در کل باید گفت که « انتقام جویان » در بخش جلوه های ویژه نمره کامل را می گیرد و کم و کسری فاحشی در آن به چشم نمی خورد. شاید تکانهای شدید دوربین که در بعضی موارد بسیار آزار دهنده است، بزرگترین مشکل این فیلم باشد اما مطمئن باشید که قهرمانان داستان اجازه نخواهند داد تا شما چندان از این مشکل آسیب ببینید. مجموعه بازیگران « انتقام جویان » هم کار خود را به خوبی انجام داده اند. رابرت دونی جونیور در نقش تونی استارک مانند همیشه بهترین عملکرد را داشته است. دونی جونیور با شوخی های همیشگی اش کمک بسیاری کرده تا دیگر شخصیت های فیلم هم که همگی یا جدی و یا افسرده هستند، کمی بامزه تر به نظر برسند. کریس ایوانز در نقش کاپیتان آمریکا مقتدر است و می توان امیدوار بود که در دنباله فیلم « کاپیتان آمریکا » هم حضور پیدا کند، کریس همسورث در نقش ثور بیشتر متمایل به شخصیت کمیک اش است و می توان گفت که کلاسیک رفتار می کند! مارک رافالو در نقش هالک افسرده تر از هر زمان دیگری است. وی به خوبی موفق شده تا تصویر مردی را که عشق و زندگی اش را از دست داده تجسم کند؛ البته امیدوارم بالاخره این قهرمان سبز و بد اخلاق روزی متحول شود تا با دیدن او کمی انرژی بگیریم! اسکارلت یوهانسون و جرمی رینر هم به ترتیب در نقشهای بیوه سیاه پوش و هاوکی ، حضور موفقی را تجربه کرده اند. شما در این فیلم به وضوح می توانید ببیند که اسکارلت بسیار تلاش کرده تا بتواند تماشاگران را متقاعد کند که بیوه سیاه می تواند تبدیل به یک فیلم مستقل شود و به حضور کوتاه مدتش در داستانهای کمیک خاتمه دهد؛ البته تهیه کنندگان هم بیکار ننشستند و
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها ![]() ![]() ![]()
![]() ![]() نويسندگان |
|||
![]() |